کد مطلب:315209 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:192
حاجت زن روا شد
سید احمد جلوخان گفت:
در حدود سال 1947 میلادی روزی هم چنان كه به طرف حرم حضرت ابی الفضل العباس علیه السلام می رفتم زنی را دیدم كه از جنوب عراق بود و متوجه حرم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام شد. به او گفتم: آیا نذر داری؟
گفت: یك دینار نذر دارم، ولی به شرط این كه مرا به ضریح حضرت عباس علیه السلام به ریسمان سبز ببندی اگر ریسمان از ضریح باز شد، یك دینار را خواهم داد.
او را وارد حرم مطهر نمودم و طبق آنچه گفته، انجام دادم، دقایقی انتظار كشیدم، دیدم آن بند بسته شده به ضریح، باز شد، با آن كه بسیار محكم بسته بودم. سروصدای خوشحالی بلند شد و حاجتش روا شد و مبلغی كه گفته بود، به من داد.
[ صفحه 438]
در حدود سال 1947 میلادی روزی هم چنان كه به طرف حرم حضرت ابی الفضل العباس علیه السلام می رفتم زنی را دیدم كه از جنوب عراق بود و متوجه حرم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام شد. به او گفتم: آیا نذر داری؟
گفت: یك دینار نذر دارم، ولی به شرط این كه مرا به ضریح حضرت عباس علیه السلام به ریسمان سبز ببندی اگر ریسمان از ضریح باز شد، یك دینار را خواهم داد.
او را وارد حرم مطهر نمودم و طبق آنچه گفته، انجام دادم، دقایقی انتظار كشیدم، دیدم آن بند بسته شده به ضریح، باز شد، با آن كه بسیار محكم بسته بودم. سروصدای خوشحالی بلند شد و حاجتش روا شد و مبلغی كه گفته بود، به من داد.
[ صفحه 438]